آوا جونم  آوا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

نی نی ناز من

آوا کوچولوی ما 3 ماهه شد

3 ماه از زندگی این فرشته کوچولو می گذره و هروز داره بزرگتر و بامزه تر می شه... خنده هات داره معنی دار میشه ...قشنگترین خنده شما وقتی هست که از خواب صبح بلند میشی...وقتی بهت صبح بخیر میگم از ته دل لبخند میزنی و چشمات برق میزنه....دیگه ورجه ورجه هات شروع میشه.... صبح ها بعد از ورزش دادنت عوضت می کنم ومیریم توی حال ...برات خاکشیر و بارهنگ درست می کنم...کلی ذوق می کنی برای خوردن....دیگه قشنگ می فهمی وقتی ظرف و به دستم میبینی و وقتی پیشبندو برات می بندم از ذوق کلی بال بال میزنی....بعد از اون تنهات میزارم پیش اسباب بازی هات و تشک بازیت و میرم دنبال کارام ...از تنهایی خسته میشی و دوست داری پیشت باشم و باهات حرف بزنم ولی باید کارامو انجام بدم وگ...
6 مهر 1391

آوا کوچولوی مامان 2 ماهه شد

آوای مامان روز به روز داره بزرگتر میشه و هروز شیرینتر و بامزه تر ....هروز صبح که چشم باز می کنم و خنده های نازشو میبینم دلم از شادی پر میشه و خدا رو به خاطره دادن این فرشته کوچولو شکر می کنم... خیلی دختر شیرینی هستی و خیلی هم شیطون....همش دوست داری با شما حرف بزنیم و یا شما رو بغل کنیم....ولی من سعی می کنم کمتر بغلت کنم ولی بابایت همیشه نجاتت میده از رو زمین موندن....تازگی ها از خودت صدا در مییاری و کلی هم میخندی....از شلوغی اصلا خوشت نمی یاد.... عاشق شیر خوردناتم....وقتی داری شیر میخوری و میخندی سینه از دهنت می افته و شما سریع از ترس اینکه تموم نشه اونو با دست فشار میدی تو دهنت...نصف شبا که با بی حالی و چشمای خوابالو دنبال شیر هستی...
6 شهريور 1391

یک ماهگی آوا

آوا کوچولوی ما یه ماهه شد ....با تمومه سختی هاش یه ماه گذشت....روز به روز شیرینتر میشه.... خیلیییییییییییییی دوسش دارم.....امیدوارم مامان خوبی باشم براش و بتونم هرچی زودتر از عهده کاراش بر بیام....مامانی من عاشق ام ام کردناتم وقتی که شیر می خوای....دوست دارم گلممم بوسسسسسسسسس ...
9 مرداد 1391

هفته های اخر بارداری(هفته 36)

سلام خانوم طلای مامان خوبی عزیزم؟؟ دیگه داریم به اخرای بودنت تو دل من نزدیک میشیم و لحظه دیدار نزدیک میشه....وقتی فکرشو می کنم اولش یکم می ترسم که چی میشه و همه چی به خوبی پیش میره یا نه!!ولی وقتی تصور می کنم یه فرشته کوچولو میپره تو بغلم دلم پر می کشه!! دلم واسه این روزا هم خیلی تنگ می شه واسه حرکتات ...حرکتایی که من عاشقشم ...همش دوست دارم به شکمم نگاه کنم و حرکتاتو دنبال کنم ...روز به روز هم این تکونا واضح تر میشه تا جایی که الان دست یا پاهاتو هم حس می کنم....ایییییی فداشون بشم من....یه حرکت باحالت سکسکه هات هست که من دیونشونم ....اگه پیشم بودی که یه گازیت می کندم راستی شنبه 20 خرداد با بابا جونی رفتیم اتلیه عکس گرفتیم.....
23 خرداد 1391

سیسمونی شماره 3

سلام گل خانوم مامان خوبی عزیزم؟؟ دیشب یه سری از وسایلتو گذاشتم امشبم بقیه اش رو میزارم....همه به من لطف داشتن و تعریف کردن... باید بگم که دست مامان جون درد نکنه که اینقدر زحمت کشیده..... منم از خدا می خوام که همیشه صحیح و سالم در کنار ما باشن.... دخملکم از خدا می خوام که تندرست و سلامت بدنیا بیای و بتونیم از وسایلت با دلی خوش استفاده کنیم... خوب بریم سراغ وسایل.....  ست تخت پارک ..صندلی غذا..کریر..کالسکه..روروک: ساک حمل...ساک وسایل: یه سری از بالشت تشک روانداز(البته تشکو دیگه در نیاوردم!)که مامان عطی جون زحمت کشیده دوخته: چراغ خواب ...البوم عکس: صندلی دستشویی: ...
26 ارديبهشت 1391

سیسمونی شماره 2

سلام دخمل مامان خوبی ؟ امروز بلاخره چیدن سیسمونیت تموم شد البته یه ریزه کاری هایی مونده که اونم با بابایی یواش یواش انجام میدیم ...خوب یریم سراغ عکسا : سرویس کمد ویترین تخت لوستر : روتختی دخمل طلا: وسایل داخل ویترین: سرویس ظرفای غذا خوری: جورابا و کفشای پرنسس مامان: سرویس حوله لیف کلاه  پیشبند دخملی: اسباب بازی ها ی گل پری: خوب این یه سری از وسایل دخمل طلا بقیه اونا رو تو پست بعدی میزارم.... ایشالا صحیح و سالم بیای و از وسایلت استفاده کنی عزیز دلم.... بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس...
25 ارديبهشت 1391

8 ماهه شدن

سلام پرنسس کوچولوی مامان خوبی عزیز دلم؟این روزا حسابی شیطون شدی و تکون می خوری ....من که عاشق این حرکتات هستم...خیلی ناز میری این طرف اون طرف.... دو هفته پیش تهران بودیم و سونوگرافی رفتم خدا رو شکر همه چی نرمال بود....شکمم هم روز به روز بزرگتر میشه....ای فدای تو که داری بزرگ میشی...روزا تند تند داره می گذره و به بدنیا اومدنت داریم نزدیکتر میشیم....یکم استرس دارم و از زایمان می ترسم ولی وقتی به این فکر می کنم که قراره یه فرشته کوچولو رو بغل بگیرم همه چی یادم میره ....راستی  اتاقتم داره کم کم اماده میشه به نظر خودم که همه چی عالی و خوب شده حالا عکساشو میزارم که بعدها ببینی چه اتاق نازی داشتی .... راستی امروز روز مادر ....با...
24 ارديبهشت 1391

سیسمونی شماره 1

سلام پرنسس مامان خوبی گلم؟...امروز برات یه سری از لباسای نازتو میزارم...ایشالا همه رو برات با دلی شاد بپوشم اینم  کفشای دخملی: و این داستان همچنان ادامه دارد..... ...
3 ارديبهشت 1391