عکسای آوا یعد از یک سالگی
سلام ملوس مامان جوجه شیطون من
الهیی قربون تو بشم من که این روزا یه سره در حال راه رفتن هستی و این زمین خوردنا هم مانع تو نمیشه!!!خیلی بامزه راه میری... اوایل مثل پنگوئن راه میرفتی خیلی خنده دار بود دستاتو رو سینت نگه میداشتی ...الان کمی بهتر راه میری و یه دستت رو گاهی ازاد میزاری....خودتم خوشت میاد از اینکه همه جا سرک می کشی.....
این روزا خیلی بیشتر از قبل به من وابسته شدی ....تاجایی که تو خونه هم که تنها با هم هستیم بَ بَ کنان به دنبالم مییای و اگه از جلوی چشمت دور بشم دنبالم گریه می کنی ....حتی خونه مامانی ها هم که میریم همش دنبال من میگردی و یه جوری اویزون من میشی.....امیدوارم زیادی به من وابسته نشی که اگه یه جایی برم هم برای خودت سخته هم من!!!!
کلمه هایی که تازگی ها یاد گرفتی: تا چشمت به عینک بابا میافته چنگ می ندازی که بگیری و می گی عِـنَ=عینک
یه بار بابایی رفت دستشویی و شما دیدی گیر دادی و گریه کردی بری شما هم داخل بهت میگم بابایی رفت جیش کنه....حالا هر کی ازش میپرسه بابایی کجاست می گی جیش!!!!!
یه بار رفتیم یه جا اسب داشت حالا هر شب وقتی هوا تاریک میشه می گی بریم اَب=اسب
........
خوب بریم سراغ عکسا:
روز بعد از تولدت و توی جو رقصیدن:
آوا مشغول گاز زدن جای دوربین:
وقتی که برای اولین بار ناخوناتو لاک زدم که کلی هم ذوق کردی:
یه روز گرم توی ماه رمضون:
آوا وقتی می خواست بره افطاری:
شیطنتای اوا:
بازی مورد علاقت با کنترل هاست:
گشت و گذار تو حیاط خونه مامان جونی:
اینجا از محصولات باغچه مامان جونی خیار کندی:
روز عید فطر:
بدون شرح:
پی نوشت: اوا دیگه نمیزاره چیزی بنویسم!!!!!