اولین قدم های مستقل
سلام دردونه مامان
عزیز من شیرینی زندگی ما....خدا رو هزاران بار شکر که راه رفتنت رو هم دیدیم....درست توی 402 روزگیت 12 مرداد 1392 تونستی به تنهایی و بدون اینکه چشمت به ما باشه راه بری....فدای اون قدمای کوچولوت...اینقدر تند تند راه میری که تعادلت رو از دست میدی....
خیلی دوست دارم مامان جون......بوسسسسسسسسسسسسسس
پی نوشت:خدایا مواظب دختر کوچولوی من باش....از اسیب محفوظ باشه همیشه.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی